· این جهنم فقرا ست که بهشت اغنیا را می سازد.[1]
· وجدان آسوده از زندگی کامیاب، ارزشمند تر است. من خواب راحت را به تشک راحت بیشتر ترجیح می دهم.[2]
· ترجمه مانند ریختن مایعی از پارچ دهان گشاد به پارچی دهان باریک است. همیشه مقداری از آن از بین می رود.[3]
· آن کس که در مدرسه ای را می گشاید در زندانی را می بندد.[4]
· پشیمانی، همان جرم پیش رفته در روح است که زنگ زده است.[5]
· تنهایی برای کسانی که روح بزرگ دارند خوب است و برای کسانی که روحی کوچک دارند بد است. تنهایی مغزهایی را که روشن نمی کند آشفته می سازد.[6]
· موضوع غم انگیز قابل تامل این است که طبیعت سخن می گوید و نوع بشر گوش نمی دهد.[7]
· آزادی انتخابی است بین دو سر سپرده : خود خواهی و وجدان. آن کس که وجدان را انتخاب می کند انسان آزاد است.[8]
· وجدان وسیله ایست برای تشخیص با حساسیت بسیار است.[9]
· کوچکترین روان ها شدیدترین پیش داوریها را می کنند.[10]
[2] “Mieux vaut une conscience tranquille qu'une destinée prospère. J'aime mieux un bon sommeil qu'un bon lit.”
[3] “Traduire : transvaser un liquide d'un vase à col large dans un vase à col étroit. Il s'en perd toujours.”
[4] “Celui qui ouvre une porte d'école, ferme une prison.”
[5] “Le remords, c'est le crime enfoncé dans l'âme, qui s'oxyde.”
[6] “La solitude est bonne aux grands esprits et mauvaise aux petits. La solitude trouble les cerveaux qu'elle n'illumine pas.”
[7] “C'est une triste chose de songer que la nature parle et que le genre humain n'écoute pas.”
[8] “La liberté consiste à choisir entre deux esclavages : l'égoïsme et la conscience. Celui qui choisit la conscience est l'homme libre.”
[9] “La conscience est un instrument de précision d'une sensibilité extrême.”
[10] “Les plus petits esprits ont les plus gros préjugés.”