مطالب آموزنده فرانسه فارسی

داستان و مقالات آموزنده به زبان فارسی و فرانسه

مطالب آموزنده فرانسه فارسی

داستان و مقالات آموزنده به زبان فارسی و فرانسه

در این سایت ترجمه حکایت ها و مقالاتی راجع به سلامتی و ورزش و یا زبان از فرانسه و گاهی انگلیسی آورده می شود . در مواردی اصل متن نیز ارائه می شود تا دانشجویان بتوانند متونی را به صورت ترجمه مقابله ای داشته باشند.

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با موضوع «سلامت :: چگونه دویدن را آغاز کنیم» ثبت شده است


 

        کمی قبل از ساعت دو صبح  برود، نانوا، قبل از آنکه  کار خود را آغاز کند، می آید تا نگاهی به کار کارگرانش بیاندازد.

 

   او از در رو به کوچه که همیشه باز بود وارد نانوایی می شد . در آنجا،  لحظه ای  توقف می کند تا به کارگران که در غباری از آرد در حال رفت و آمد بودند، نگاه کند : هزار جرقه با صدای ترق و تروق از دریچه هوا بیرون می زند. تنورهای شعله ور همچون نورهای آتش بازی، نیم تنه های عرق گرفته را رنگ آمیزی می کرد.   کفگیرهای مخصوص تنور با خمیر های تازه پر می شدند، صدای مشت ها بلند می شد، تکه های کوچک و دسته های چوب را آتش می بلعید.  نانواها سرودهایی از کشورشان می خواندند که با نوای برش خمیر ها و صدای زنجیر ترازوها هماهنگ می شد...

  در زیر خانه ی خفته بسیار بزرگ ، آتش و کار همچون دیگ بخار کشتی  می غرید .

   اکنون زمانی است که همه چیز، در اطراف تنور منتظر است تا  شاطر بیاید و نان های بولکی کوچک آرد گندم زده ، ژوکو طلایی شده با تخم مرغ ، پولکا با رویه چهار خانه ای، نان حلقه ای های زرد وسنگین، نان گرد خانه ها و نان های شکافدار پاریسی را حاضر کند.

  ساعت دو  ...   پدرم دوباره به اطاقش بر می گردد. کمی بعد، با بازوانی عریان ، سری پوشیده از آرد دوباره نمایان می شد. آن روزها ،  تا سحر او  در تنورسوزان خم می شد و دستان ظریفش بر روی دستگیره براق بیل نان پزی در حرکت بود، او برای کسانی که در خواب بودند نان می پخت.    


Ceux qui font le pain      

 

    En peut avant deux heures du matin, le boulanger Béraud vient à jeter un coup d’œil sr le travail de se ouvrier avant de se mettre lui-même à la besogne.

    Par la porte, toujours ouverte sur la rue, il arrivait au fournil. Là, il demeurait un instant à regarder ses garçons, allant et venant dans le poudroiement de la farine ; mille étincelles pétillaient hors de l’étouffoir : les fours enflammés coloraient, ainsi que feux de bengale, les torses nus couverts de sueur ; la pâle vivante emplissait les pannetons ; le son volait à poignées ; allumes et fagots s’engouffraient dans les brasiers ; les gindres chantaient quelque chansons de leur pays que rythmaient le coupe-pâte et les chaines des balances…

   Sous l’énorme maison endormie, la flamme et le travail grondaient comme les chaudières au fon d’n navire.

   C’était l’heure où tout, vers le four, se hâtait et s’enfiévrait en attendant que le maître vînt lui-même enfourner les flûtes saupoudrées du gruau, les jockos dorés à l’œuf les polkas à croûte en damier, les couronnes blondes et lourdes, les pains de ménage ronds et les pains fendus à la parisienne.

   Deux heures… Mon père regagnait sa chambre. Un peu plus tard, il reparaissait, bras nus, la tête couverte d’une toque, enfarinée.  Alors, jusqu’à l’aube, penché sur l’haleine brûlante, ses mains fines courant sur les menches poils des pelles, il cuisait le pain de chaque jour pour les hommes endormis.

 

                                                                                              Henri Béraud             

                   

 

 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ فروردين ۹۶ ، ۱۶:۰۶
شهلا دوستانی