مطالب آموزنده فرانسه فارسی

داستان و مقالات آموزنده به زبان فارسی و فرانسه

مطالب آموزنده فرانسه فارسی

داستان و مقالات آموزنده به زبان فارسی و فرانسه

در این سایت ترجمه حکایت ها و مقالاتی راجع به سلامتی و ورزش و یا زبان از فرانسه و گاهی انگلیسی آورده می شود . در مواردی اصل متن نیز ارائه می شود تا دانشجویان بتوانند متونی را به صورت ترجمه مقابله ای داشته باشند.

طبقه بندی موضوعی

۸ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «سخنانی از ویکتور هوگو» ثبت شده است

 

 

 

 

 

آغاز در "جمعیت" و پایان در "تنهایی" آیا قرابت ویژه ی مردم و  سرگذشت همه اینگونه نیست؟[1]

طبیعت حیوان {نسبت به کار خود} ابله نیست.[2]

هر کس به فقرا بدهد به خداوند قرض داده است.[3]

خیابان { همچون} بند نافی است که فرد را به جامعه وصل می کند.[4]

هیچ جذابیت ظاهری کامل نیست اگر زیبایی درونی آن را سرزنده نکند. زیبایی روح مانند انواری اسرارآمیز زیبای جسم را فرا می گیرند.[5]

شادی که در خود حس می کنیم جذابیتی دارد که مانند تمام بازتابها ی نورتحلیل نمی رود، وما را فروزانتر می کند.[6]

کسانی که زندگی می کنند کسانی هستند که مبارزه می کنند.[7]

 

روح تنها پرنده ای است که ازقفسش حمایت می کند.[8]

نظم یک آرامش خشن است.[9]

پست ترین پیامد چاپلوسی، همانا تشویق ناسپاس است.[10]

انسان خرد را در خود و حکمت را در خارج از خود یافت.[11]




[1] “Commencer à "foule" et finir à "solitude", n'est-ce pas, les proportions individuelles réservées, l'histoire de tous?”

 

[2] “L'esprit d'une bête, c'est de ne pas être sot.” 

 

[3] "  Qui donne au pauvre prête à Dieu.”

[4]   “La rue est le cordon ombilical qui relie l’individu à la société.”

[5] “Aucune grâce extérieure n'est complète si la beauté intérieure ne la vivifie. La beauté de l'âme se répand comme une lumière mystérieuse sur la beauté du corps.”

 

[6] “La joie que nous inspirons a cela de charmant que, loin de s’affaiblir comme tout reflet, elle nous devient plus rayonnante.”

[7] “Ceux qui vivent sont ceux qui luttent.”

 

[8] “L'âme est le seul oiseau qui soutienne sa cage.”

 

[9] “L'ordre est une tranquillité violente.”

 

[10] “La suprême bassesse de la flatterie, c'est d'encourager l'ingratitude.”

[11] “L'homme trouve la raison en lui et la sagesse hors de lui.”


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۵ مهر ۹۷ ، ۱۳:۲۵
شهلا دوستانی

تردید چیزی جز چین و چروک نیست؛ در اولین جوانی (اثری)از آن نیست[1] . {از دیدگاه هوگو انسان دو جوانی را پشت سر می گذراند ایشان چهل سالگی را پیری جوانی می نامد،  پنجاه سالگی دومین جوانی است منتها جوانی دوران پیری}

ابله ، احمقی است که  تکبردر سرتاسر شعور او دیده می شود[2].

نگویید مردن. بگویید:  تولد.  باور داشته باشید[3].

مرگ پایان نیست ، مرگ صبحی است متعالی [4].

عالم می داند که نمی داند[5].

کلمات رهگذران اسرار آمیز روح هستند[6].

وقتی مردم هوشمند شوند، آنگاه فقط مردم فرمانروا خواهند بود[7].

انفاق کنید، ای ثروتمندان! صدقه خواهر عبادت است[8].

ما همگی در یک جا از خواب بیدار می شویم؛ همه در این دنیا شروع می کنیم و همه چیز در جای دیگر پایان می یابد[9].

ما فضایل را ازدور می بینیم  و اشتباهانت را از نزدیک[10].




[1] “Les soupçons ne sont autre chose que des rides ; la première jeunesse n'en a pas.”

[2] “Un sot est un imbécile dont on voit l'orgueil à travers les trous de son intelligence.”

[3] “Ne dites pas : mourir. Dites : naître. Croyez.”

[4] “Mourir n'est pas finir, c'est le matin suprême.”

[5] “Le savant sait qu'il ignore.”

[6]  “Les mots sont les passants mystérieux de l'âme.”

[7] “Quand le peuple sera intelligent, alors seulement le peuple sera souverain.”

[8]  “Donnez, riches ! L'aumône est soeur de la prière.”

[9]  “Nous nous réveillons tous au même endroit du rêve ; Tout commence en ce monde, et tout finit ailleurs.”

[10]  “On voit les qualités de loin et les défauts de près.”


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مهر ۹۷ ، ۱۶:۰۰
شهلا دوستانی

کوچکترین روان ها شدیدترین پیش داوریها را می کنند.[1]

وقتی انسان وجدانی آسوده دارد ، نمی تواند کاملا تیره بخت باشد.[2]

آِینده به انسان تعلق ندارد ، آینده از آن خداست.[3]

سنگین ترین بار این است : بودن بدون زندگی کردن.[4]

این جسم نیست که حقیقی است بلکه روح است. جسم خاکستر است، روح شعله ست.[5]

خوشبختی گاهی در ناشناخته ها پنهان است[6] .

خیالات ما آنهایی هستند که بیشترین شباهت را به ما دارند[7] .

حیوان این برتری را بر ما دارد که نمی تواند احمق باشد .[8]

حسن جنگ با میزان خرابیهایی که ایجاد کرده است سنجیده می شود .[9]

بزرگان آن چه که می خواهند هستند، کوچک ها آن چه که می توانند هستنند .[10]





[1]  “Les plus petits esprits ont les plus gros préjugés.”

[2] “Quand on a la conscience satisfaite, on ne peut être entièrement malheureux.”

[3]  “L'avenir n'est à personne, l'avenir est à Dieu.”

[4]  “Le plus lourd fardeau, c'est d'exister sans vivre.”

[5] “Ce n'est pas la chair qui est réel, c'est l'âme. La chair est cendre, l'âme est flamme.”

[6]  “Le bonheur est parfois caché dans l'inconnu.”

[7] “Nos chimères sont ce qui nous ressemble le mieux.”

[8]  “L'animal a cet avantage sur l'homme qu'il ne peut être sot.”

[9] “La bonté d'une guerre se juge à la quantité de mal qu'elle fait.”  

[10]   “Les grands sont ce qu'ils veulent, les petits sont ce qu'ils peuvent.”





۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۷ ، ۱۷:۵۰
شهلا دوستانی

·        این جهنم فقرا ست که بهشت اغنیا را می سازد.[1]

·        وجدان آسوده از زندگی کامیاب، ارزشمند تر است. من خواب راحت را به تشک راحت بیشتر ترجیح می دهم.[2]

·        ترجمه مانند ریختن مایعی از پارچ دهان گشاد به پارچی دهان باریک است. همیشه مقداری از آن از بین می رود.[3]

·        آن کس که در مدرسه ای را می گشاید در زندانی را می بندد.[4]

·        پشیمانی، همان جرم پیش رفته در روح است که زنگ زده است.[5]

·        تنهایی برای کسانی که روح بزرگ دارند خوب است و برای کسانی که روحی کوچک دارند بد است. تنهایی مغزهایی را که روشن نمی کند آشفته می سازد.[6]

 

·        موضوع غم انگیز قابل تامل این است که طبیعت سخن می گوید و نوع بشر گوش نمی دهد.[7]

·        آزادی انتخابی است بین دو سر سپرده : خود خواهی و وجدان. آن کس که وجدان را انتخاب می کند انسان آزاد است.[8]

·        وجدان وسیله ایست برای تشخیص با حساسیت بسیار است.[9]

·        کوچکترین روان ها شدیدترین پیش داوریها را می کنند.[10]




[1] “C'est de l'enfer des pauvres qu'est fait le paradis des riches.”

 

[2] “Mieux vaut une conscience tranquille qu'une destinée prospère. J'aime mieux un bon sommeil qu'un bon lit.”

[3] “Traduire : transvaser un liquide d'un vase à col large dans un vase à col étroit. Il s'en perd toujours.”

[4] “Celui qui ouvre une porte d'école, ferme une prison.”

[5] “Le remords, c'est le crime enfoncé dans l'âme, qui s'oxyde.”

[6] “La solitude est bonne aux grands esprits et mauvaise aux petits. La solitude trouble les cerveaux qu'elle n'illumine pas.”

[7] “C'est une triste chose de songer que la nature parle et que le genre humain n'écoute pas.”

[8] “La liberté consiste à choisir entre deux esclavages : l'égoïsme et la conscience. Celui qui choisit la conscience est l'homme libre.”

[9] “La conscience est un instrument de précision d'une sensibilité extrême.”

[10] “Les plus petits esprits ont les plus gros préjugés.”


۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۷ ، ۱۲:۴۶
شهلا دوستانی

جهنم هوشمندانه باز هم از بهشت ابلهانه بهتر خواهد بود.[1]

در "شناختن" ، " متولد شدن" نهفته است.[2]

ما فقط یک جنبه مسایل را می بینیم.[3]

جهنم یعنی فقدان ابدیت.[4]

افول مردان بزگ افراد معمولی و کوچک را مهم می نماید. هنگامی که خورشید در افق فرو می رود، کمترین سنگریزه ها سایه های بزرگ  می یابند و با خود می اندیشند که چیزی هستند.[5]

اسرافکاری و خست هر دو به یک نوع ژنده پوشی منتهی می شود.[6]

خواندن ، نوشیدنی و غذا است. روحی که نمی خواند نحیف می شود مانند بدنی که نمی خورد.[7]

آزادی هنگامی آغاز می شود که جهالت پایان گیرد.[8]

ابداع چرخ بزرگی است که نمی تواند بدون زیرگرفتن کسی بچرخد.[9]

شما شهر را به من پیشنهاد می کنید... من جنگل را ترجیح می دهم ، زیرا من با دیدن مردمی همانند شما، قلبها را بیشتر سخت دیدم و وحوش را کمتر وحشی یافتم.[10]




[1]Mieux vaudrait encore un enfer intelligent qu'un paradis bête."

[2] “Dans "connaître", il y a "naître."

[3] "Nous ne voyons jamais qu'un seul côté des choses."

[4]  “L'enfer, c'est l'absence éternelle.”

[5] “La chute des grands hommes rend les médiocres et les petits importants. Quand le soleil décline à l'horizon, le moindre caillou fait une grande ombre et se croit quelque chose."

[6] “Le prodigue et l'avare aboutissent aux mêmes haillons."

[7] Lire, c'est boire et manger. L'esprit qui ne lit pas maigrit comme le corps qui ne mange pas."

[8] La liberté commence où l'ignorance finit."

[9] “Que la création est une grande roue Qui ne peut se mouvoir sans écraser quelqu’un."

[10]“Vous m’offrez la cité… je préfère les bois, car je trouve, voyant les hommes que vous êtes, plus de cœur aux rochers, moins de bêtise aux bêtes.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ خرداد ۹۷ ، ۰۹:۵۲
شهلا دوستانی

·       خواندن ، نوشیدنی و غذا است. روحی که نمی خواند نحیف می شود مانند بدنی که نمی خورد .[1]

·       آزادی هنگامی آغاز می شود که جهالت پایان گیرد[2] .

·       ابداع چرخ بزرگی است که نمی تواند بدون زیرگرفتن کسی بچرخد[3] .

·       شما شهر را به من پیشنهاد می کنید... من جنگل را ترجیح می دهم ، زیرا من با دیدن مردمی همانند شما، قلبها را بیشتر سخت دیدم و وحوش را کمتر وحشی یافتم .[4]

·       زنی که دوستش داری همه فامیل توست .[5]

·       تنهایی برای کسانی که روح بزرگ دارند خوب است و برای کسانی که روحی کوچک دارند بد است. تنهایی مغزهایی را که روشن نمی کند آشفته می سازد.[6]

·       این جهنم فقرا ست که بهشت اغنیا را می سازد.[7]

·       وجدان آسوده از زندگی کامیاب ارزشمند تر است. من خواب راحت را از تشک راحت بیشتر می پسندم.[8]

·       چهل سالگی، پیری جوانی است، اما پنجاه سالگی، جوانی پیری است.[9]

·       زندگی سرودی است که ترجیح بند آن مرگ است.[10]




[1] “Lire, c'est boire et manger. L'esprit qui ne lit pas maigrit comme le corps qui ne mange pas.

[2]  “La liberté commence où l'ignorance finit.”

[3]  “Que la création est une grande roue Qui ne peut se mouvoir sans écraser quelqu’un.”

[4] “Vous m’offrez la cité… je préfère les bois, car je trouve, voyant les hommes que vous êtes, plus de cœur aux rochers, moins de bêtise aux bêtes.”

[5] Une femme qu’on aime est toute une famille.”

[6] “La solitude est bonne aux grands esprits et mauvaise aux petits. La solitude trouble les cerveaux qu'elle n'illumine pas.”

[7] “C'est de l'enfer des pauvres qu'est fait le paradis des riches.”

 

[8] Mieux vaut une conscience tranquille qu'une destinée prospère. J'aime mieux un bon sommeil qu'un bon lit.”

[9] Quarante ans, c'est la vieillesse de la jeunesse, mais cinquante ans, c'est la jeunesse de la vieillesse.”

[10]  “Vivre est une chanson dont mourir est le refrain.”

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ بهمن ۹۶ ، ۱۷:۴۹
شهلا دوستانی

1.     حیوانات از خدا هستند و حماقت از انسان.

2.     مردم این را بدانند  چون کلمه ، موجودی است زنده، دست متفکر هنگام نوشتن می لرزد .

3.     خنداندن یعنی کاری برای از خاطر بردن. چه کار نیکی بر زمین ،چه تقسیم کننده ای : فراموشی (در میان مردم).

4.     آرزو، خوشبختی است؛ انتظار، زندگی است.

5.     افتخار ، خورشید موخر، ماه آرام و گرفته ای که بر روی گورستان بالا می آید .

6.     مسیح می گوید عشق بورز؛ کلیسا می گوید پرداخت کن.

7.     در "شناختن" ، " متولد شدن" نهفته است.

8.     افول مردان بزرگ، افراد معمولی و کوچک را مهم می نماید. هنگامی که خورشید در افق فرو می رود، کمترین سنگریزه ها سایه های بزرگ  می یابند و با خود می اندیشند که چیزی هستند.

9.     اسرافکاری و خست هر دو به یک نوع ژنده پوشی منتهی می شود.

10.                        خداوند رحمت می کند بر بنده نه به جهت آنچه که یافته بلکه به جهت آن چه که به دنبال آن بوده است.

 

 

1       “Les bêtes sont au bon Dieu, mais la bêtise est à l'homme.”

2       “Car le mot, qu'on le sache, est un être vivant. La main du songeur vibre et tremble en l'écrivant”.

3       “Faire rire, c’est faire oublier. Quel bienfaiteur sur la terre, qu’un distributeur d’oubli !”

4       “Rêver, c'est le bonheur ; attendre, c'est la vie.”

5       “La gloire, astre tardif, lune sereine et sombre Qui se lève sur les tombeaux.”

6       “Jésus disait : aimer ; l'église dit : payer.”

7       “Dans "connaître", il y a "naître".”

8       La chute des grands hommes rend les médiocres et les petits importants. Quand le soleil décline à l'horizon, le moindre caillou fait une grande ombre et se croit quelque chose.”

9       Le prodigue et l'avare aboutissent aux mêmes haillons.

10  “Dieu bénit l'homme non pour avoir trouvé, mais pour avoir cherché.”

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ آذر ۹۶ ، ۱۱:۲۰
شهلا دوستانی

مذهب چیزی جز سایه هستی بر هوش بشری نیست[1].

حیوانات از خدا هستند و حماقت از انسان.[2]

 مردم این را بدانند  چون کلمه ، موجودی است زنده، دست متفکر هنگام نوشتن می لرزد[3].

خنداندن یعنی کاری برای از خاطر بردن. چه کار نیکی بر زمین ،چه تقسیم کننده ای : فراموشی (در میان مردم)[4].

آرزو، خوشبختی است؛ انتظار، زندگی است.[5]

افتخار ، خورشید موخر، ماه آرام و گرفته ای که بر روی گورستان بالا می آید[6].

مسیح می گوید عشق بورزید؛ کلیسا می گوید پرداخت کنید[7].

جهنم هوشمندانه باز هم از بهشت ابلهانه بهتر خواهد بود[8].

در "شناختن" ، " متولد شدن" نهفته است[9] .

اگر شما قدرت دارید، برای ما حق باقی مانده است[10].

ما فقط یک جنبه مسایل را می بینیم[11].

جهنم یعنی فقدان ابدیت[12].

افول مردان بزرگ، افراد معمولی و کوچک را مهم می نماید. هنگامی که خورشید در افق فرو می رود، کمترین سنگریزه ها سایه های بزرگ  می یابند و با خود می اندیشند که چیزی هستند[13]


Victor Hugo


 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۶ ، ۱۸:۱۲
شهلا دوستانی