مطالب آموزنده فرانسه فارسی

داستان و مقالات آموزنده به زبان فارسی و فرانسه

مطالب آموزنده فرانسه فارسی

داستان و مقالات آموزنده به زبان فارسی و فرانسه

در این سایت ترجمه حکایت ها و مقالاتی راجع به سلامتی و ورزش و یا زبان از فرانسه و گاهی انگلیسی آورده می شود . در مواردی اصل متن نیز ارائه می شود تا دانشجویان بتوانند متونی را به صورت ترجمه مقابله ای داشته باشند.

طبقه بندی موضوعی

حکایت جوجه تیغی

يكشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۶، ۰۷:۴۷ ق.ظ

 

حکایت جوجه تیغی

این زمستان  سردترین زمستانی بود که تا کنون دیده  شده بود.تعدای از حیوانات در اثر سرما مرده بودند. جوجه تیغی ها که وضعیت را دیدند، تصمیم گرفتند که با هم جمع شوند.

با این روش آنها همدیگر را می پوشاندند و از خودشان محاقظت می کردند؛ هر چند  آنها به هم بیشترین گرما را می دادند،اما تیغ هایشان  نزدیکترین ها و دوستان را آزار می داد.  پس از مدتی ، تصمیم گرفتند از هم دیگر فاصله بگیرند در نتیجه مرگ ومیر در تنهایی و یخ زدگی شروع شد.

بنابراین، مجبور شدند انتخاب کنند: تیغ اطرافیان را بپذیرند و یا  از روی زمین محو شوند. آنها مدبرانه، تصمیم گرفتند برگردند به عقب و دوباره با هم زندگی کنند.

خوب، آنها یاد گرفتند با این آزارهای کوچک که ناشی از نزدیک بودن  به یاران و اطرافیان بود زندگی کنند. اما مهمترین قسمت این ارتباط گرمایی بود که از دیگری می گرفتند . و به این ترتیب آنها توانستند زنده بمانند.

بهترین ارتباط  ، ارتباط با  انسانهایی که به نظر  کامل می رسند نیست، بلکه بهتر آن است که هر کس یاد بگیرد با عیوب دیگران زندگی کند تا بتواندد خصوصیات خوب  دیگر اشخاص را بیابند و تحسین کنند.




 

La fable du porc-épic ![1]


C'était l'hiver le plus froid jamais vu. De nombreux animaux étaient morts en raison du froid. Les porcs-épics, se rendant compte de la situation, avaient décidé de se regrouper.

De cette façon ils se couvraient et se protégeaient eux-mêmes ; mais, les piquants des porcs-épics de chacun blessaient leurs compagnons les plus proches, même s'ils se donnaient beaucoup de chaleur les uns aux autres. Après un certain temps, ils ont décidé de prendre leur distance l'un de l'autre et ils ont commencé à mourir, seuls et congelés.

 

Alors, ils devaient faire un choix : accepter les piquants de leurs compagnons ou disparaître de la terre. Sagement, ils ont décidé de revenir en arrière pour vivre ensemble.

 

Ils ont donc appris à vivre avec les petites blessures causées par l'étroite relation avec leurs compagnons, mais la partie la plus importante, était la chaleur qui venait des autres. De cette façon, ils ont pu survivre.

 

La meilleure relation n'est pas celle qui rassemble les gens parfaits, mais le mieux est quand chacun apprend à vivre avec les imperfections des autres et on peut y découvrir et admirer les bonnes qualités des autres personnes.



[1] http://www.funfou.com/fables/sens-de-la-paix.php

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی